CONTENT="AVAZAK"> بدون عنوان

خ

منِ بیــــچاره مـــدت هـــاست کــــسی را مخـــــاطبِ
شعـرهایم کــــرده ام
کـــه خــــــیلی وقت است غــــــایب اســـــت !
گاهی آنچنان مزخرف میشوم که برای دیگران
قابل درک نیستم !
حتی عزیزترین کسم را از خودم میرانم !
اما…
در دلم آن لحظه آرزو میکنم تا بگوید:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنم…
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی ؛
تا یک لقمه بیشتر بخورم یادت هست ؟
شدی خلبان ، ملوان ، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی . . . خانوم طلا بشی
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
باشم قورت بدهم حتی
بغض های نترکیده ام…

[ بازدید : 60019 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 29 ارديبهشت 1394 ] [ 19:50 ] [ علی وتنهای پاک ]
[ ]
بدون عنوان